تحقیقی جدید به این موضوع میپردازد که چرا استیو جابز به دلیل شیوهی مدیریت جنگجویانهی خود از اپل اخراج، و سپس به عنوان یک مدیر نمونه در تاریخ ماندگار شد.
پس از درگیری با «جان اسکالی»، مدیرعامل وقت اپل، «استیو جابز» در سال ۱۹۸۵ از شرکت خودش اخراج شد. به او انتقاد میشد که لجباز است و تمام تمرکز خود را بر پروژهی محبوبش (مکینتاش) متمرکز کرده است. در آن زمان فروش مکینتاش بسیار ناامید کننده و قیمت سهام شرکت رو به سقوط بود.
از این مقطع از زندگیِ جابز، که در فیلم زندگینامهی او (Steve Jobs 2015) نیز به تصویر کشیده شده است، همواره به عنوان نمونهای از سبک جنگجویانهی مدیریت وی یاد میشود. اما بر اساس یک تحقیق جدید، تمام این رفتارها –در صورتی که سهام اپل شروع به افت نکرده بود- هرگز به اخراج جابز از این شرکت ختم نمیشد. طبق این پژوهش، اگر اپل سیری صعودی را پیش میگرفت، مدیرعامل این شرکت هرگز توجهی به روش مدیریت جابز نشان نمیداد؛ بلکه ممکن بود برای این شیوهی کار تشویق شود.
«رابرت بیِس»، پروفسور مدیریت در دانشگاه جرجتاون، که در حال تحقیق بر روی روشهای کاری است؛ این یافتهها را با «وال استریت ژورنال» به اشتراک گذاشته است.
او میگوید: «رهبران شخصیتهای پیچیدهای دارند و میتوانند در آن واحد پیامهای متفاوتی را ارسال کنند. در مورد جابز، مدارک زیادی مبنی بر برخوردهای بد او با کارکنان وجود دارد. اما او همچنین میتواند نقش یک محرک را بازی کند. او همواره تلاش میکرد که نتیجهای بینقص را از کارکنان خود دریافت کند.»
با این وجود مرز مشخصی بین انگیزش و برخورد زننده وجود دارد.
بیس ادامه میدهد که یک مدیر (با توجه به شرایط و فاکتورهای مختلف) میتواند برای روشی یکسان به عنوان یک شخص تندخو یا مدیری انگیزاننده معرفی شود؛ فاکتورهایی مانند میزان موفق تیمی که او مدیریت آنها را به عهده دارد.
یک مدیر سختگیر، در صورتی که بتواند نتایج مناسبی کسب کند، به عنوان رهبری الهامبخش در یادها خواهد ماند. هرچند اگر نتایج به شکل دیگری رقم بخورد؛ از همان شیوهی مدیریت به عنوان خشن و زننده یاد میشود. میتوانیم به شیوهی مدیریتی استیو جابز نگاه کنیم. مدیری که در طول زندگی کاریاش روشی یکسان را پیش گرفت؛ شیوهای متشکل از داد زدن بر سر کارکنان و اصرار بر برداشت خود از کمال. این شیوه (بر خلاف دههی ۸۰ میلادی) در زمانی که اپل سیری صعودی داشت به راحتی پذیرفته شد.
موارد دیگری که در این قضاوت دخیلاند شامل: سطح اعتماد کارکنان به مدیر، نظر هماتایان مدیر و برداشت مدیران ارشد از طرز فکر این مدیر هستند.
بیس همچنین میگوید که بازخوردی که از کارفرماها دریافت میشود نقشی مهم در این رابطه دارد. حتی اگر بازخوردی که دریافت میکنید چندان مثبت نباشد؛ یک مدیر جنگجو همچنان میتواند به عنوان یک محرک موفق مطرح شود.
منبع:زومیت